سلام
همه تونو دوست دارم که شعرامو میخونید
آدمک
بخدا خسته شدم از این همه دوز و کلک
بخدا دوست ندارم بشم یه روزی آدمک
بخدا خسته شدم از این مثلث شلوغ
بیوفایی و فریب و عاشقیهای دروغ
بخدا جون ندارم برم به جنگ سرنوشت
هر کسی اومد نموندو سرنوشتمو نوشت
بخدا جون ندارم برم به جنگ روزگار
دیگه عادتم شده به این روزای بی بهار
دیگه جرات ندارم دوباره عاشقی کنم
با یه وعده دروغکی دلم رو پیر کنم
دیگه روم کم شده از دست دروغای همه
واسه رزم عشق و عاشقی دیگه زورم کمه
دیگه پیرم واسه رد شدن از آتیش جنون
نمیخوام فدا بشم به پای عشق دیگرون
دیگه فرصتم تمومه روبروم خزون خسته است
دلم از نموندنیها دیگه تا ابد شکسته است
کم آوردم پیش عشق و پیش خواسته دلم
دیگه وقتشه که آماده رفتنم بشم
کم آوردم و میرم بسوی مرگ آرزوم
مبرمو جون میبازم تا قصه هام بشن تموم
نظرات شما عزیزان:
|