نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





قسم ...

 

 

قسم به گل ، به عاشقي 

لايــــــق عشـــق تو منم

تــــــــوي گلستــــون وفا

تو ياسي مــــن خاک ترم

تو واژه ســــلام عشـــق

عسل تـــــــرين ترانه اي

واسه نفس کشيدن هام

تـــــو بهتــرين بهــانه اي

با تـــو، تــــو اوج آسمون

بي تـــو اسيـــر قفسـم

قسم به گريه هاي شب

فقط تـــــويي هم نفسم

قسـم به عطر گل سرخ

با تـــــو وفادار مي مونم 

هميشه خوب من تويي!

يه عمـره اينو مي دونم

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 4:56 | |







همین امشب از غصه ها میمیرم

 


 

همین امشب از غصه ها میمیرم

 

انتقام خودمو از دوتامون میگیرم

دیگه از دست تو هم کاری بر نمیاد

باید آروم بگیرم

تو خوابت نمیام کابوست نمیشم

تو شبای سیاه فانوست نمیشم

دیگه از دست تو هم کاری بر نمیاد باید آروم بگیرم

مثله یک نور یک شهاب کوچیک

رد میشم از تو چشات باز دوباره میافتم از چشات بی صدا میمیرم

دارم بی صدا میشکنم تو دل شب

به عشق نگاهت میسوزم توی تب

فقط با تو میشه گذشت از سیاهی

بذار با تو جون میگیرم

تو خوابت نمیام کابوست نمیشم

تو شبای سیاه فانوست نمیشم

مثله یک نور یک شهاب کوچیک

رد میشم از تو چشات باز دوباره میافتم از چشات بی صدا میمیرم

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 4:53 | |







اگر نمیتونی ...

 

 

 

اگر نمی توانی اقیانوس باشی، دریا باش، اگر نه رودخانه باش واگر

نمی توانی رودخانه باشی نهری كوچك باش، اما هیچ گاه مرداب

نباش.نهری باش جاری، زلال و مهربان و با جوشش زیبایت زندگی

را به همه هدیه كن چون وقتی حركت میكنی هم زنده ای و هم به

دیگران زندگی می دهی ، سبزه های كنار نهر را دیده ای چه زیبا

چشم رانوازش می دهند و ماورای پروانه های لطیف و زیبا هستند،

این ها به خاطر سخاوت و مهربانی نهر كوچك اما جاری است، پس

تو هم با الهام از این رود كوچك جاری شو و بدان خدا در همه حال با توست.


 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 4:52 | |







شکوه از روزگار ...

 


 

زندگـے دفترے از خاطره هاست !


یک نفر در دل شب . .

یک نفر در دل خاک . .

یک نفر همدم خوشبختــے هاست . .

یک نفر همسر سختــے هاست . .

چشــم تا باز کنیــم عمرمان مے گذرد

ما همه همسفر و رهــگذریـــم !

آنچه باقیست فقط خوبے هاست.
 
 
 

((با چنان عشقی زندگی كن كه حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی...

خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند))


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 4:48 | |







یه روز پر از احساس

 


داشتن آرزو های قشنگ برای دل من ...............

ديگه به نبودت عادت كرده بودم

خو دمو با خيالت راحت كرده بودم

دو باره زد به سرم شعر دلتنگي بگم

براي دل خو دم شعر غريبي رو بگم


و این گونه نوشتم غمگین اما پر از احساس.......

 

بازچشمانم را در هوای دیدنش خیره  به عکسش کردم

و در نگاه مهربانش آهی از  دل بر آوردم و فریاد زدم بی وفا  این من بودم

بازچشمانم را در آرزوی دیدن دوباره اش بارانی کردم آن چنان که در گونه هایم حس نسیم

بهاررا حس  کرد م فقط 

پشت عکسش نوشتم برگرد

اما همش یه  رویا بود  و اون روز اول بهار تولد یه سال جدید بود آری یک سال گذشت بدون او

و امسال هم خواهد گذشت

او در انتظار صدای  من نماندودر  گذشته خویش  پنهان شد

و حتی او صدای تپش قلبم را نشنید  دلم یه دنیا غم داشت  و او هرگز ندید

 در تنهای خلوت خویش فقط سایه شبو داشتم و قلبی شکسته از درد

و این قلب در هوای محبت او و  بویدن عطر تنش همیشه بارانی ماند

و من همیشه با  صدای قطرات  باران ............

                                      و بوی باران........................................


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 23:55 | |







حرف دل ناتمام من

گویند شعر سروده ای گفتم شاعر نیستم

گویند قشنگ است گفتم ترانه نیست

گویند زیباست گفتم پروانه نیست

گفتند و گفتند گفتم حرف دل ناتمام من است

حرفی که از درون با ناله و بر زبان سروده می آید

نازنینی گفت دوست دارم بگویی سروده توست

گفتم آه من با ناله همیشه  سراید و می سراید

اما من غمگین کجا و شاعر خوش زبان و پر آوازه کجا


*************

 

خواستم پرنده ای باشم تا به رویاهایم پرواز کنم

دیدم پرنده نباشم بهتر است چون عقاب تیز چنگ زندگی در حال پرواز است

چه سود او که با من نماد

و همان بهتر که پرنده نباشم تا رویا ها برای همیشه رویا بماند

و من در فکر رویای دست نیافتنی

بهاران را پاییز و پاییز را زمستان کنم

ودر آرزوی رسیدن به رویا.............

*********

گلــــــــدون بـــــــــدون گل ارزشــــــــی نـــــدارد

شــــب بـــی ستـــار ه زیبـــــــایــــی نــــدارد

دل  تنـــــهای مـــــن عـــــاشـــــق عـــاشق اســــت

عشقــــــــــــــــــــــی نـــــــــــــــــــــــــدارد


دوستــــــــــــــان عــزیــزاینهـــــــــا حرفـــــــــــــــ دل نا تمــــــــــــامــــــــ

مـــــــن اســـــــــــــت حرفــــــــــــی کــــــــــــه از تنهـــــــــــایـــــــــی دل

بـــــــــــر مــــــــــــــی آیـــــــــــــد لطفــــــــــا نظــــــــــر بدهیــــــــــــد


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 23:48 | |







دِلَم شِکَستِہ اَستـ

  دَر روزهایے کِہ دِلَم شِکَستِہ اَستـ

یادِ حَرفهاےِ پِدَر ژِپِتُو بِہ پینُوکیُو مے اُفتَمـ !

-پینُوکیُو چوبے بِماטּ.....

آدَمــ ها سَنگےاَند....

دُنیایِشاטּ قَشَنگــ نیستــ ....


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 23:46 | |







می خواهم فریاد بزنم

  می خواهم فریاد بزنم و بگویم: "هرگز شما را نمی بخشم اگر شانس زندگی کردن با او، شانس بودن با او را از من بگیرید"،
اما فریادم را در پس جمله "هرچه صلاح می دانید" خفه می کنم.
ذهنم پوزخند می زند: "مگر خودت صلاح خویش را نمی دانی؟ مگر برای خود خواهان شر و بدی هستی که دیگران یکریز می گویند ما بد تو را نمی خواهیم"
بغضم ریشخندم می کند: "تو که تحمل فراق نداری چرا شجاعتت را در پس پرده حیا پنهان کردی؟ چرا حرفی نزدی؟ چرا ......"
اما اشک هایم، با دستان گرمشان دلداری ام می دهند و گونه هایم را نوازش می کنند. 
تنها اشک ها راز سوختن و خاموش ماندنم را می فهمند...


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 23:43 | |







دفتر عشق

 دفتر         عشـــق      كه      بسته       شـد
ديـدگه     منــم       تــموم           شــــــــــــــــــدم
خونـم   حـلال    ولـي   بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
      
به پايه تو حــروم شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوري  تو كارتو مونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
براي فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتي مي گفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازي عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريكـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت  ندارم   چشماي  مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه  آفتاب وا  بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب  ميشه  تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت  و  دلت  نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن  تير  خــــــــــــــــــلاص  رو
ازاون كه عاشقــــت بود
بشنواين التماسرو
**********

*********

*******

******

 

 

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 23:24 | |







مگه چند بار

 91800427770702249919.jpg

مگه چند بار یه جوان عاشق میشه

مگه چند بار دل گرفتار میشه

پای عشق اولش میمونه دل

آخه اون حس دیگه تکرار نمیشه

دل من تو گوش کن به حرف من

خیلی ساده به هر کس دل نبند

دورغه هر کی میگه دوست داره

دل من گلم به حرفام تو نخند

میتونه شکست عشق از زندگی سیرت کنه

جوانی تو بگیره با غصه درگیرت کنه

می ترسم غصه عشق اولت پیرت کنه

تو رو آخر بشکنه یه روز زمین گیرت کنه


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 15:0 | |







پدر عشق بسوزد

 مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم

چند ساعت شده از زندگیم بی خبرم

این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار
بال پرواز دلم کو که به سویت بپرم

از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیه ها گم شده و در به درم

تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم

بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم

بی تو دنیا به درک ، بی تو جهنم به درک
کفر مطلق شده ام دایره ای بی وترم

من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تو، من به تو نزدیک ترم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:3 | |







نمیدونم چرا

نمیدونم چرا همه دل شکسته رو دوست دارن

حتی خدام سوال دل شکسته رو بیجواب نمیزاره


دیگه حتی جایی واسه گله هم نذاشتی واسم

ولی خدا مهربونه

و مهربون بودن ودوست داره

 واسه همین بنده شو تو سختی میندازه

 
خدا جونم باشه هر چی توبگی

ولی اگه طاقت نیاوردم چی میگی
 
جواب هرعاشقی که به تو رو میاره رو چی میدی؟

خدا جون تورو خدا بیا ومهربونی کن

بین دل من واون بیا پا در میونی کن

آخه جزتو کسی نیست بیادوحرفم گوش کنه

حتی ماه تو آسمون روشو ازم میپوشونه

دیگه درمونده وزارم راه چاره ای ندارم

یا که زودی برمیگردی یا میای سر مزارم....

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







برایت شعر میگویم

برایت شعر میگویم برای روزهای بی کسی هایت

برای تک تک این لحضه های پر تب وتابت

برای رفتن بی من همیشه در سفرهایت

وتنها ماندن من در میان کوچ غمهایت

برایت شعرمیگویم نگویی سردوخاموشم

نگویی عاقبت کردی فراموشم

نگو کو؟کجاست؟گرمی آغوشت

برایت شعر میگویم بدانی بی تو من غمگین وتنهایم

تمام لحظه ها را تا ابددر انتظارت میشمارم بیقرارت


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







یه روزی داروندار هم بودیم

یه روزی داروندار هم بودیم

یه روزی دل بیقرار هم بودیم

اما حالا توکجا ومن کجا

انگاری هیچوقت باهم نبودیم

من همونم ولی تو عوض شدی

من همونم ولی تو عوض شدی

انگاری حالم مهم نیست واسه تو

که جواب دلمو هم نمیدی

نمیتونم ببینم این روزارو

خداجون چرا جونمو نمیگیری...

من همونم ولی تو عوض شدی...

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







جاده ها چه

جاده ها چه بی نهایت من وتنهایی وغربت

 

دستای یخ زده ی من رفته هرچی صبروطاقت

آی خدا لبریز عشقم تو بگو بهش که برگرد

دل من منتظرو زار نشستم گوشه ای خلوت

بیقرارو چشم برهام جز دعا راهی ندارم

برای به تو رسیدن شده از جونم میزارم

توی اوج غصه وغم باتوزندگیمو ساختم

جزتو هیچ کسو ندارم تا همیشه دوستت دارم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







گله

خداوندا چرا اینجوره دنیا        همیشه واسه من ناجوره دنیا

 

سر ناسازگاری داره با من   عجب جورو جفایی داره دنیا

 

تن وجان را برای یار دادم    همینه رسم دل دادن خدایا؟


من که با بیکسی خو کرده بودم    دل بی درد من خونه خدایا

 

دلم داغونه داغونه خدایا    چرا بخت دلم شومه خدایا

 

بهاره من زمستونه خدایا   دلم داغونه داغونه خدایا

 

خدارو شکر باز تنها شدم من   دلت راحت که باز رسوا شدم من

 

چشام لبریز از اشکه خدایا     نفس تو سینه میپیچه خدایا

 

دلم داغونه داغونه خدایا    دلم از غصه ها خونه خدایا 

 

همه با من خیال جنگ دارن     چرا دنیا اینجوره خدایا؟

 

دلم داغونه داغونه خدایا        دلم از غصه ها خونه خدایا

          


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







من و تو ...

من وتو معنی سنگیم,آدمای سرد وتنها


معنی احساس وکشتن,معنی تنهایی مردن


دستای کیو گرفتی توی این شبای تنها


لحظه های منو کشتی ,خودت گفتی بیتو تنهام


حالا اینجام خیلی تنهام,من به  یاد عشق مرده ام


دارم تنهایی میخونم,سخته اینجا بیتو موندن


بیا برگرد مهربونم تو نذار تنها بخونم,آخه من یادت میمونم


من فقط باتو میمونم واسه عشقمون میخونم


اگه از دیدن تو محروم بمونم تا قیامت اینجامنتظر میمونم

 

                                     


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







چرا؟....

امروز دلم تنگه برات تنگه برای خنده هات


بدجوری دیوونت شدم الهی من بشم فدات


دلم میخواد یه روز بیاد باهم بریم یه جای درو


یه جاییکه تنها باشیم منو توو اشک وسکوت


ولی انگارتو نمیخوای یه روز بی غصه سر کنم


همش اذیت میکنی همین روزا دق میکنم


یه وقتی ناراحت نشی از من واز حرف دلم


حقیقت ودارم میگم همینه تنها مشکلم


دیر میای و زودی میری از حرفامم هی دلگیری


دوست ندارم اینو بگم نمیخوام از دستت بدم نمیخوام از پیشم بری


میفهمی معنی منو؟میفهمی طعم بودنو؟


میفهمی وقتی که میگم پیشم بیا دیگه نرو


بخدا تنهایی غمه دلم داره جون میکنه


همین روزاست که بمیرم آخر هر عشق همینه


                  


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







کم محبت

داره کم کم دیگه  عادتت میشه      که بی من ثانیه هاتو سرکنی

روزا هیچوقت توسراغ من نیای    شباتو بی لالایی هام سحر کنی

من که از خدا نخواستم تو بری     پس چرا اینهمه مهرت کم شده

چرا باز نمیکنی آغوشت گرمت رو واسم 

                               توچطور دلت میاد چشمای من رو تر کنی

دل من این روزا خونه ی غمه    تنها همدمم شده غصه ی نبودنت

به کی قسمت بدم که بس کنی     شب تار غصه رو بااومدنت سحر کنی

نکن آخرش یه روزی دل من       زیر اینهمه شکنجه میمیره....

یه روزی میای سراغم که دیره       میمونی چجوری بی من سر کنی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







عشق موندنیه من.....

حالا که اشک چشم من بدرقه ی نگاهته

                        فقط برام اون خوبیات مونده ویادگارته

تنها امید بی کسیم.خورشید آسمون من

                      حتی اگه بی من باشی تا همیشه دوستت دارم

سعادتت آرزومه خوشبختی تم تنها دعام

                      فقط یه خواهشی دارم تو سختی ها بمون باهام

آخه کلافه ام میکنه هجوم بی امون غم

                    سایه ی سرد بیکسی. نبودنت کنار من

بذار تو جشن عروسیت شاپرکا شادی کنن

                       کبوتر بجای من کل بزنن ورقاصی کنن

ببخش که دستام خالیه هیچی بجز دل ندارم

                       دل وبا یه دنیا خاطره واست هدیه میارم

حالا دیگه نوبت توست .ببین.همه منتظرن

                    برو به مهمونات برس میرم که طعنه ات نزنن

یه روز سرد.توشهر غم.تنها.غریب.بی هم نفس

                    یه عاشق نامه مینویسه تا باد بیارتش واست

                


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







عشقم...

دارم بتو فکر میکنم    به اینکه هستی منی

به لحظه های بودنت   تو این روزای بی کسیم

به اینکه تارو پودمی   عشق منی وجودمی

به زندگی کنار تو      یار همیشه خواستنی

میخوام بخاطر چشات   طنین زیبای صدات

گریه کنم تا که بیای    الهی قربون وفات

میخوام کنارم بمونی   تا جون داریم تا میتونیم

نیاد یه روز جدا بشیم   آخه بی هم نمیتونیم

تمام هستی منی      قسم به عمرو جوونیم

دوستت دارم تا زنده ام      عشق و امید وزندگیم     


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:11 | |







صدای فاصله ها

 دوری ولی شاید دلت همراه من باشد

یا در سرت سودای اینجا آمدن باشد

من بی تو شاعر میشوم اما بیا شاید
پیش تو بودن بهتر از شاعر شدن باشد

دور از وطن افتاده ای اما نمیدانی
حال غریبی را که در خاک وطن باشد

اینگونه که می سوزم از من هیچ می ماند
تا باز گردی چاره شاید ساختن باشد

روزی میایی کاش این در را که می کوبی
در من توان از زمین برخاستن باشد

وقتی نگاهم میکنی گم میکنم خود را
وقت غزل خواندن فقط گوشت به من باشد

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:0 | |







من بی خودم تنها، او با خودش

 

گفتم که شاید درد از این با هم نشستن هاست
برخاستی٬رفتی و آتش از دلم برخاست

آواره ام!برگرد!در من قصر شیرین است
یک تکه از خاک وجودم خانه لیلاست

چشمان من خاصیّت بخشندگی دارند
یک روز می بینی که چشمان تو هم زیباست

چیزی نگو ٬امشب صدا را باد خواهد برد
حسی که در دل داری از پیراهنت پیداست

من خسته ام...عمریست یک دیوانه در قلبم
سر می زند بر سنگ و میپرسد:کسی اینجاست؟

من عاشقم٬او نیست٬اما هر دو تنهاییم
من بی خودم تنهایم و او با خودش تنهاست

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 23:55 | |







دوای درد مرا هیچکس نمی داند

 چه باک اگر که جهانی رها کنند مرا

به خنده زمزمه در گوش ها کنند مرا

شبی دو چشم سیاه تو را به من بدهند
چه غم ، که یک شبه صاحب عزا کنند مرا

تو در وجود منی پس چگونه می خواهند
که از وجود خودم هم جدا کنند مرا

بعید نیست از این پس شبیه من بشوی
و یا به نام تو دیگر صدا کنند مرا

دوای درد مرا هیچکس نمی داند
فقط بگو به طبیبان دعا کنند مرا

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 23:54 | |







رسول یونان


رسول یونان

تو نیستی

اما من برایت چای می ریزم

دیروز هم

نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم

دوست داری بخند

دوست داری گریه کن

و یا دوست داری

مثل آینه مبهوت باش

مبهوت من و دنیای کوچکم

دیگر چه فرق می کند

باشی یا نباشی

...من با تو زندگی می کنم


[+] نوشته شده توسط در 8:26 | |







رسول یونان

 

رسول یونان

 

تو نیستی

اما من برایت چای می ریزم

دیروز هم

نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم

دوست داری بخند

دوست داری گریه کن

و یا دوست داری

مثل آینه مبهوت باش

مبهوت من و دنیای کوچکم

دیگر چه فرق می کند

باشی یا نباشی

...من با تو زندگی می کنم


[+] نوشته شده توسط در 8:26 | |







اوه، مارسیا

 

اوه، مارسیا
دلم می‌خواد زیبایی بلوندِ بلندت
در مدرسه تدریس بشه
تا بچه‌ها یاد‌بگیرن
که خدا
مثل موسیقی
توی پوست زندگی می‌کنه
و مثل یه هارپسیکورد درخشان
به صدا در‌میاد
دلم می‌خواد
برگه‌های گزارش مدرسه
اینطوری بشه:
بازی کردن با چیزهای شیشه‌ای ظریف: 20
جادوی کامپیوتر: 20
نامه نوشتن برای کسایی که عاشقشون هستی: 20
کشف چیزهایی در مورد ماهی: 20
زیبایی بلوندِ بلندِ مارسیا: 20+


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 8:17 | |







اشعار ریچارد براتیگان*

 

اشعار ریچارد براتیگان*

 

 

اگه می تونستم
شکل یه گربه ماهی زندگی کنم
بر چارستونی از پوست و مو
در عمق یه برکه
و تو
یه روز عصر
وقتی که ماه می درخشید
می اومدی
اون پائین
تو خونه ی تاریکِ من
و می ایستادی اونجا بر لبه ی علاقه ی من
و فکر میکردی:
«لبِ این برکه چه قشنگه. کاشکی یه نفر دوستم داشت.»
من دوستت داشتم و دوست گربه ماهی ت بودم
و این فکرای تنهایی رو از سرت بیرون می کردم
و تو یه دفعه به آرامش می رسیدی
و از خودت می پرسیدی:
«یعنی هیچ گربه ماهی ای توی این برکه هست؟
به نظر میاد جای معرکه ای براشون باشه.»


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 8:2 | |







ستاره ی دنباله دار من

 بالابلندِ عاشقِ شرقی تبارِمن

تنها تویی ترانه ی خورشید وارمن

شیرین ترین حقیقتِ من در خیال ها
ناممکن است خواب تو یک شب کنار من

پروانه های روسری ام تشنه ی تواند
ای گیسوان مخملی ات قهوه زارِ من

باران همیشه بویِ تورا پخش می کند
در لا به لای هق هق بی اختیارِ من

یک عمر توی بازیِ تو تاس ریختم
شاید که جفت شش بشود سهم کار من

تنها تویی که فاتح این قلب بوده ای
در رشته کوه فاصله ها قله دارِ من

می بوسمت بدون خجالت ، بدون ترس
می بوسمت ستاره ی دنباله دارِ من

من مستُ لاابالیُ رقاصُ هرزه ام
ای مرد پاکُ مومنُ شرقی تبارِ من

بازنده ی نگاه تو هستم در این قمار
وقتی که حکم دست تو باشد دوباره من ...
 

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 7:8 | |







من امشب سخت بیمارم

 

من امشب سخت بیمارم

 

 

من امشب سخت بیمارم

 و در بیماریم مرگی فرو خفته

 نگاه دیده ام لرزان و بی تاب است

 نمی دانم چرا این دل گرفتست و

 و من بی صدا در غربت یارم چنین بی تاب می گریم

 نمی دانم چرا دستان اندوهم

 کمی سردو کمی پر التهاب

 تن بیمار من می سوزد از درد فراق تو

 چرا امشب چراغ خانهخاموش است

 چرا دستم عرق کرده

   چرا چشمان من گریان و نالان است

 عجب ایام نا مردی

عجب صبری خدا دارد

 من امشب خواه یا ناخواه

 دلم را می سپارم بر سر باد هوای صبح گاهی تا نسیم آن

    زداید غصه های بی شمارم را

 خدایا نالم از درد فراق یار دیرینم

 من امشب نیز می میرم

 من امشب درد را دیدم

 

 من امشب کوه هایغسه هایم را فرو می ریزم اما

 

   کاش

می شد قطره ی لبخند را از روی لب های

 سحر بر داشت.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 6:48 | |







این واژه ها کم است

 

در دست های کوچک من جا نمی شود 
آنقدر ساده است که معنا نمی شود

مثل نسیم می گذرد از کنار من 
از فرط بودن است که پیدا نمی شود

او بی نهایت است و تعریف ناپذیر 
همتای خوب و خالص و زیبا نمی شود

این واژه ها کم است که او را صدا کنم 
جز نام او اگرچه که پیدا نمی شود

با شاکلید عقل نرو ره نمی بری 
جز عشق ، قفل خانه ‌ی او وا نمی شود

تنگ است سینه ام که بگویم سرای اوست 
دریا درون برکه ی من جا نمی شود

شاعر تویی و شعر هم آیات ناب توست 
این شعر جز به نام تو امضا نمی شود
 

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:50 | |







شعر من جزتو کسی را نسرود

 مثل چشمان تو مثل دل رود 

روح من تشنه ی باران شده بود

تشنه ی با تو نشستن... خفتن...
با تو برخاستن و گفت و شنود

تشنه ی لرزش دشت دلم از
غرش چشم تو ای ابر کبود

کاش می شد که تو شاعر باشی
بین ما فاصله در کار نبود

ابر چشمت غزلی می بارید
بر در و پیکر این شهر حسود

می نشاند آتش احساس مرا
می زدود از نفسم بود و نبود

می رسی در غزلم دیر به دیر
تازه کن داغ مرا زود به زود

شعر من همهمه ی بودن توست
بر تو ای شعر خروشنده درود

شعر من جز تو کسی را نسرود
دل من جز تو کسی را نستود

شاعرت محو تماشای تو بود
شاعرت یک غزل تازه سرود
توروخدانظربدین
 

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:45 | |







و هوس کرده که در پای تو پرپر بزنم

 تا که از چشم تو معماری دیگر بزنم 

باید آیینه به دیوار برابر بزنم

دست در دست مرا دور خودت چرخاندی
تا که از دایره جاذبه ات پر  بزنم

آب شد در کف دستم بدن برفی تو
پیش از آنی که به تو بوسه مکرر بزنم

دست من نیست دلم تیر تو را می خواهد
و هوس کرده که در پای تو پرپر بزنم

تبر من به درخت تو ارادت دارد
مرگ بر من که به تو - نخل تناور - بزنم

بال خویش از تن بی اسکلت پیرهنم
کنده ام تا که مباد از قفست پر بزنم

من برای دل خود شعر به هم می بافم
و کمی هم که به زخم تو - کبوتر- بزنم

بیت پایانی شعر است و فراهم ننمود
بستری را که در آن ضربه آخر بزنم

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:42 | |







شعر غریب

 یادت عجیب می وزد و غم عجیب تر

شعرم غریب می شود و من غریب تر

امشب دوباره یاد تو را موج می زند
دریا چه بی قرار و دلم بی شکیب تر

... پُر می شود خیال تو هر لحظه در فضا
اما منم ز خاطره ها بی نصیب تر

نیلوفرم شدی که به مرداب می تنید
حالا - گلم! - که یاد تو شد دلفریب تر

آدم نمی شوم - نه - ولی دستِ من که نیست
ها؟ می کشی به وسوسه، زیبای سیب تر!؟

صدها هزار بار تو را دوره کرده ام
در کوچه های فاصله گـــَرد ، عنقریب تر

آتشفشان ِ مُرده شدم ، داد می زنم
اما فقط سکوت خودم را مهیب تر

این درد ها به قافیه آتش کشیده باز
از شعله های بخت خودم نانجیب تر


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:40 | |







قصه بی پایان زندگی

 

 

 

باز دلم گرفت

ابریم

بارانیم

مثل اینکه هیچ وقت تمامی ندارد

مثل اینکه هیچ آغوشی نیست ….

.

.

باز در فکر نوشتنم چه بسرایم از کجا و چگونه بسرایم

تو که رفتی هیچ کس همدمم نشد

تو که رفتی هوای خونه برام سنگین شد

توکه رفتی خورشید خونمون خاموش شد

تو که رفتی تنها نم چشمانم خشک شد

 نمیتونم

 نمیتونم

دیگه خسته شدم از گفتن شعرهای غمگین از جدایی از رفتن از بارون از همه……..وایییییییی

بذار اینگونه بگویم

عمو زنجیر باف زنجیره منو بافتی پشت کوه انداختی

کودکیم

 در شوق پرواز بودم

همیشه چشم انتظار نگاه مهربان مادر بودم

 ابر بودم در خیال دیو سیاه قصه ها بودم

قصه مادر بزرگ قصه شنگول منگول حبه انگول  بود

حال که از قصه در اومدم دیدم منم قصه بودم

قصه ای که هیچ وقت نوشته نشده و هیچ مادر بزرگی نخونده بود

قصه ای که آدما بزرگ شده بوداند ولی اشک کودکی هنوز بود

قصه ای که خبری ازبازی و لبخند کودکانه نبود

آری قصه آدم بزرگا بودتلخ فراموش نشدنی بود ……


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:38 | |







گفتم دوستت دارم

 گفتم دوستت دارم

ولی تو رفتی و حالا لحظه ها

بی تو آهسته و به سختی میگذرد

زمان کندتر از همیشه میگذرد

اما میگذرد نه مثل همیشه

نه مثل وقتی تو بودی

فقط میگذرد

بدون هیچ حادثه ای

بدون هیچ رویای

چون دیگر رویای ندارم

رویایی من تو بودی اما تو

به دنبال رویای خودت رفتی

گفتم تو رویای من هستی

پس با من بمان تو

سکوت کردی فقط سکوت

از تو بخاطر تو گذشتم

گذشتم تا تو به رویایت برسی

و من رویای خود را در گوشه ای

قلبم به حبس ابد محکوم کردم

تو رویای من بودی

و هستی اما رویایی دست نیافتنی

آرزویی محال

با خود گفتم در عشق یک نفر

باید قربانی شود تصمیم گرفتم

قربانی این ماجرا باشم

چون تو را بیش

از آن دوست می داشتم

که قربانی شوی

در این راه بی پایان

روزها میگذرد

و هر روز دلتنگتر از همیشه

با یادت شب را به صبح

و صبح را به شب می رسانم

وجودت شادی بخش

روح و جانم بود

در فراق تو به دلمرده ای

غمگین مبدل شدم

ای آرامش جانم برگرد


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:26 | |







حرفی با یک دوست

  marge khamush    

چه خبری داری از دلم  شب وروزم اشکه  کجایی که ببینی

به سرم چه ها که داره میاد  من داغون تر از این حرفام

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 9:53 | |







کاش می شد.....

 

 

کاش می شد که من از ع ش ق حذر می کردم0

یا که این زندگی سوخته سر می کردم،

 
 
 

ای که قلبم بشکستی و دلم بربودی

 
 

ز چه رو این دل بشکسته به غم آلودی؟

 

من غافل که به تو هیچ جفا ننمودم،

 
 

بکن آگه که کدامین ره کج پیمودم؟

 
 

ای فلک ننگ به تو , خنجرت از پشت زدی،

 
 

به کدامین گنه آخر تو به من مشت زدی؟

 
 

کاش می شد که زمین جسم مرا می بلعید،

 
 

کاش این دهر دورو بخت مرا برمی چید،

 
 

آه ای دوست!

 
 

که دیگر رمقی در من نیست،

 
 

تو بگو

 
 

داغ تر ار آتش غم دیگر چیست؟

 
 

من که خاکسترم اکنون و نماندم آتش.

 
 

دیگر ای باد صبا

 
 

دست ز بختم بردار

 
 

خبر از یار نیار

 
 

دل من خاک شد و

 
 

دوش به بادش دادم

 
 

مگر این غم ز سرم دور شود

 
ولی افسوس نشد

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:5 | |







دروغ نگو

  چشم من نگاه نكن ، دوباره گريت مي گيرهتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدساده بگم كه عشق من ، بايد تو قلبت بميرهتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد  فاصله بين من و تو ،‌ از اينجا تا آ سموناست تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدخيلي عزيزي واسه من ، ولي زمونه بي وفاستتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد     قسم نخور كه روزگار ، به كام ما دو تا نبود     تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد   به هر كي عاشقه بگو ، غم كه يكي دو تا نبود تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد       بگو تا وقتي زنده‌ام ، نگاه تو سهم منه       تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

   تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد    هر جاي دنيا كه باشي ،‌دلم واست پر ميزنه  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

   تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد      براي اين در به دري ، تو بهترين گواهمي      تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

   تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد دروغ نگو ، كه مي دونم هميشه چشم به راهميتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:0 | |







فقط خـــدا...

 

قرآن کریم:"همه ی کسانی که در آسمانهاوزمین هستند او را می خواستند،او هرروز در کاری است."

آنگاه که دریا طوفانی می گردد و امواج خروشان وسهمگین ازهر سو بلند می شوندوباد به شدت وزیدن گرفت،کشتی سواران فریاد بر می آورند یاالـــلـــه

هنگامی که کاروان دربیابان ره گم می کند وقافله نمی داندبه کدامین سو راهش را ادامه دهد،کاروانیان بانگ برمی آورند یاالــلــه

 

وآنگاه که چاره ها کارساز نمی افتد وامیدها قطع می شود وراهها مسدود می گردد فریاد بر می آورند یا الـــلـــه

 

وهنگامی که زمین با وجود فراخی اش بر تو تنگ می شود وتحمل خودت بر تو دشوار می گردد فریاد بر آور یا الــلــه

 

«یــــــــــا الــــــــــلــــــــــه»

 

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:58 | |