از غم دوری تو
قلب من خون می شود
از کنایه های تو
این تیر فروتر می شود
من آن هیزم شکن نیستم که
هیزم های تر دارد
من همان قلب شکسته ام
که در سینه جگر دارد
سوختم
دل را تحفه آوردم
جگر سوزم نکن ای دوست
مزن خنجر
یا اگر هم می زنی
یکباره و یکجا بزن
این زخم هایی که بر قلب من است
هدیه ی خنجر توست
ای بی انصاف من
لااقل تیزش بکن. آنگاه بزن
خنجر کندی فرو کردی تو
بر قلب من
ای نوازنده ی من
ای عشق من
تار های ساز تو
در خون غوغا میکند
این جماعت عشق من را
زود حاشا میکند

نظرات شما عزیزان:
|