ღ.•**•.خاطــراتــ سوختــه.•**•.ღ







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دیروز های من سلام !

دیروز های من سلام !
باز هم منم !
با تنی خسته و ذهنی مغشوش.
سلام به تاریکی شب ! به مهتاب روبرو... به ستاره های زیبا !
سلام به جغد شب ، هوهوی باد ، چک چک آب و سکوت شبانه .
من باز هم آمدم . من باز هم آمدم .
مثل کودکی که از مدرسه می گریزد . مثل مرغی که از قفس می پرد . مثل زندانیان از زندان گریخته !
آمدم تا دنیایم را ببینم . سری به تخیلم بزنم . هوایی تازه کنم و لحظه ای زندگی کنم .
آمدم تا برقصم . بنواز ای وحشی باد . با شوق بنواز... تندتر ، داغ تر .
ببین پاهایم نمی لرزند ، توان رقصیدن دارند . خسته ام اما محکم .
بخندید ستاره های من ! دیوانه ی همیشگی ، مجنون تر آمده .
مجلستان پر بار است . امشب شب ماست .
ای کاش ساقی ، سبو به دست سراغم را می گرفت ، تا پیمانه به دست ، خاک پایش شوم . ا
ز شرابش نه ، از بوی میش مست شوم .
پا بر زمین بکوبم . سر بر دیوار بکوبم . برقصم و گرد و خاکی به پا کنم که قیامتی به پا شود .
ای کاش عاشق دلسوخته ای بود تا شمعی روشن کند ، شعله ای بیفروزد تا پروانه شوم .
مست شوم . پر سوخته شوم ، و گرد وجودش آنقدر بچرخم و بسوزم تا خاکستر شوم .
 لایق پرواز شوم . سبک شوم و باد مرا ببرد . ببرد تا آنجا که وصل نام دارد .
ای کاش اشکها همراهی می کردند ... می گریستم .
آنقدر که دریایی پدید آید .
موج بخورد و کف کند ، وجود خشکیده ام را قایقی می کردم و برآب می انداختم ، می رفتم و می رفتم .
بی سرنشین ، بی بادبان ، بی هدف ، فقط می رفتم .
آنقدر که به ساحلی برسم . زنده یا مرده ، شکسته یا سالم . فرقی نمی کند ، فقط به جایی می رسیدم
به جایی که چیزی باشد ، کسی باشد ، بهانه ای باشد ، صدایی باشد .
ای کاش ستاره ها متحد می شدند...
زنجیر می شدند و پائین می آمدند ، دست مرا می گرفتند و با خود بالا می بردند ،
سبکبال و سر مست ،
آنقدر در فضای آبی رنگ آسمان زیر نور مهتاب غوطه ور می شدم ...
می چرخیدم و می چرخیدم تا به خواب بروم .
مهتاب نوازشم کند . باد اشکهایم را بدزدد .
نسیم ، گونه هایم را نوازش کند ، ابرها مرا در بر گیرند و تمام وجودم را پر از عشق کنند .
دستهای خسته ام محتاج یاری است . گونه هایم تمنای نوازش دارد .
موهایم به دستهای آشنایی محتاج است تا نوازششان کند .
خسته ام . خیلی خسته . محتاج نوازشم ، نوازشی به لذت یک عمر .
به تلافی این همه سال ! به لج لحظه های تنهایی ام !؟
ای کاش در نگاه دنیای بزرگم ، غریبه نباشم .
ای کاش مرا بپذیرند .
ای کاش مرا به خاطر آورند .
ای کاش باور کنند که اگر تنهایشان گذاشتم از روی ناچاری بود .
من امشب را نمی خوابم ، تا صبح برای پذیرفته
شدن ، به هر دری می زنم . می دانم که صاحبخانه
رحیم است ، مرا می پذیرد .
و چه شبی است امشب .....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط тαηнα در 10:34 | |