
خسته ام ... از بی اعتمادی هااااا... از شنیدن حرف های تکراری ...ترانه های تکراری .... آدمای تکراری ... زندگی تکراری .....
خسته ام ... از کیش و مات بازی های روزگار ....از زخم خوردن و وصله پینه خوردن قلبم ... از اشک ریختن و هزار بار در خود شکستن ... از جبر بنده های خدااااااا .... از بی وفایی هاااااااا
خسته ام از بعد جسمانی ... از این تن و فکر و زندگی خاکی ...از این آدمای مادی گرااا و زشت و بد سیرت ...از اونایی که فقط به فکر خودشونن ....
منم میخوام زندگی کنم ..... به نظرتون چرا نمیشه؟
می دونی زندگی یعنی چی ؟
یعنی خیانت ، یعنی دوری ، یعنی نرسیدن ، یعنی سختی ....
سخته که همه چیز رو سخت ببینی ....
چی باعث میشه بعضی ها اینقدر زندگی رو سخت بگیرن مثل من ....؟
و بعضی اینقدر زندگی رو آسون بگیرن مثل تو .....؟
نظرات شما عزیزان:
|