گویند که در کشور عشق بی منت است لطف و صفا
پر است درون هر دلی سخاوت و مهر و وفا
فانوس هر اتاقکی آنجا همیشه روشن است
عشق است و شعر و قافیه قحطی ظلم است و جفا
گویند که در آن سرزمین هر کس پی عشق خود است
هر کس فقط با یک نفر گشته رفیقی دست به دست
ناپاکی آنجا تا ابد مرده درون هر دلی
هرکس با یک احساس پاک بر دیگری عاشق شده است
گویند که در آن مرزوبوم بر نارفیق شرم است و ننگ
تبعیدی و درمانده اند آنجا بدان هفت رنگ
هر کس خیانت میکند شیطان دهند بر او لقب
آنگاه در هر محفلی بر او زنند با گریه سنگ
گویند که آنجا مردمان پیغامشان آزادگیست
تنها نمیماند کسی آنجا دیار عاشقیست
تا لحظهء سنگین مرگ تا آخرین روز حیات
بر وعده هایش مانده است هر کس اگر با هر کسیست
گویند که شبها تا سحر در خانه ها عشق است و بس
هر کس در آغوش کسی میسوزد از حرم نفس
در هر زمان هر بوسه ای بر هر لبی که میشود
سوگند به آن پروردگار هرگز نباشد از هوس
گویند که جای خائنان هرگز نبوده آن دیار
رسوای عالم میشود هر کس که دارد چند یار
پس ای که با من بودی و رفتی سراغ دیگران
داخل بر آن کشور مشو چون میشوی رسوا و خوار
نظرات شما عزیزان:
|