نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دَستهـ ـآیَتــ

دَستهـ ـآیَتــ را مُشتــ میکُنیــ وَ میگوییــ : گُلــ یآ پوچــ ـ ـ؟؟

در دِلَمـــ آرامــ میگویَمــ: فَقَط دَستـهآیَتـــ...

+:مُنتــَـظرِ هیــــچـ دَستیـ در هیــــچ جای اینـــ دنیــــا نبـــاشــ !

اشکـــ هایتــ را با دستــ هایــِ
خـــودتـــ پــــاکــ کنـــ ....

+:رابِطهـ از اونجاییـ خَرابــ میشهـ کهـ تو ناراحَتشــ کنُیـــ وَ یکیــ دیگهـ آرومشــ کنهـ..


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:24 | |







نبودن بهتراز بودن

چرا؟

چرا وقتی میخواستی تنهام بزاری اومدی به زندگیم

چرا داغونم کردی گذاشتی رفتی؟

چرا؟

چرا احساس و عشقمو لح میکنی و میزاری میری؟

مگه چه گناهی کرده بودم؟

دیگه خسته شدم

خسته شدم از گریه

خسته شدم از انتظار

از امید واهی از عشق از زندگی از نفسای بیهوده کشیدن بی تو

کاش مردن دست خود آدما بود

کاش میمردم ازاین زندگی لعنتی راحت میشدم

دیگه نمیتونم

نمیتونم ادامه بدم و فقط به یچیز فکرمیکنم

به مردن به اینکه نباشمو راحت شم

یکی ازدوستای گلم گفت:خودکشی واسه آدمای ضعیفه

خب منم بی تو شکستم و ضعیف شدم!!!

پس بهتره نباشم

حداقل اگه نباشم خونوادم و دوستام اذیت نمیشن

بودنم که جز زجر و عذاب برام چیزی نداره

یکی دیگه ازدوستام گفت:ما تنهانیستیم و خدا رو داریم

ولی خداهم از دست من خسته شده

خداهم دیگه منو دوست نداره

پس بهتره دیگه نباشم........

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:22 | |







خورشیدی بی غروب

 

عشق خورشیدی بی غروب .. عشق دریایی بی ساحل .. عشق فریادی بی سکون .. عشق تک چراغی بیدار در شبی تار .. عشق آغازی بی انجام .. عشق طوفانی بی امان .. عشق آتشی بی خاکستر .. عشق فصلی بی خزان .. عشق ماهی بی خسوف .. عشق بامدادی بی شام ..... و عشق تولدی دیگر است .


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:19 | |







دستهایم

 

 

دستهایم هنوز تو را عاشقند و به آن احساس و به آن لحظه ی پاک هم آغوشی با دستهایت حسادت می کنند ، کاش باز هم تکرار میشد نفس کشیدن در آغوش شیرین خاطره ی با تو بودن ...


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:9 | |







یه وقتایی

 

 

                                                 

  یه وقتایی هست میبینی فقط خودتی و خودت !                                           

دوســـت داری ، همـــدرد نداری ...                                 

خانـــواده داری ، حمــــایت نداری ...                              

عشــق داری ، تکـــیه گاه نداری ...                            

مثل همیشه ؛ هــمه چی داری و هــیچی نداری ...                          


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:9 | |







به وجدانت برسان

سلام

 مرا به وجدانت برسان

و اگر بیدار بود

بپرس چطور شبها آسوده می خوابد

وقتی سنگ هایی که در دستان توست

قلب مرا نشانه می رود؟

 سلام

مرا به غرورت برسان

و بدان بهای قامت بلندش تنهاییست


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:4 | |







گاهی باید نباشی.

گاهی باید نباشی.

تا بفهمی نبودنت واسه کی مهمه!

اونوقته که میفهمی

باید همیشه با کی باشی...!!!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 4:58 | |







تویـــی

در خاطری که ” تویـــی ” دیگران فراموشند ،

بگذار در گوشت بگویم

” میـــخواهــمــــــــت ” …


این خلاصه ی ،

تمام حرفهای عاشقــــانه دنـــیاست …!

http://axgig.com/images/61966578053860430997.jpg

 

ﻋﻄﺮ ِ ﺗﻨﺖ ﻛـــــﻪ ﻣﯽ ﭘﯿﭽـــــﺪ

ﺷﺮﺍﺏ ﻫــــــﺎ هم...

ﻣﺴﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺍﺯﺗــــــــﻮ..


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 4:48 | |







من

سلام

اینم آخرین شعر این وبلاگ که از خودمه و راجب خودم...

 

من

 

من،یه حکایت جدیدم از دل و عشق و جدایی

از تموم لحظه های با خدا و بی خدایی

 

من یه روایت از یه عشقم عشقی که نرفت تا آخر

یه گلم که از بدیها شده خشک و شده پرپر

 

من،من خود قصهء دردم یه نفر با پای خسته

یه کسی که تو رفاقت زخمیه دلش شکسته

 

من،تو وجودم پر حسه اما محکومم به وحشت

ممنوعه واسم که باشم با کسی از رو محبت

 

من،گرمم و پر از تمنا تنم از جنس مذابه

زندگیم سرده همیشه اینه که واسم عذابه

 

من،دردای دلم رو هیچوقت نمیارم به زبونم

حرفامو میگم تو خلوت به خدای مهربونم

 

من،نه خوبم نه بد نه نامرد همیشه ساده امو ساده

هرکی اومده سراغم منو دست گریه داده

 

من،نه سیاهم مثل کینه نه سفیدم مثل بخشش

دنیارو ساده میبینم با تموم زرق و برقش

 

من،تو رفاقت با گذشتم میمونم تا آخر راه

دل شکستن کار من نیست حتی تو دوستی کوتاه

 

من،میگم از لحظه های بد از غروب و رفتن یار

از یه دلتنگی بیرحم تو شبای ساکت و تار

 

من،میارم غمو رو کاغذ مینویسم از خیانت

شب و درد و اشک و حسرت واسه شعرام شده عادت

 

من مینویسم از نگاهی منتظر مونده به یک در

چشمای منتظری که خیسه تا طلوع محشر


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:23 | |







اصرار نکن

سلام

ارادتمندم...

 

اصرار نکن

 

اصرار نکن نمیمونم نیست دیگه اینجا جای من

اینجا داره تلف میشه تموم خوبیای من

 

اصرار نکن نمیتونم باشم و بشکنه دلم

از تو و دوست داشتن تو هیچی نمیشه حاصلم

 

اصرار نکن نمیمونم میخوام برم یه جای دور

خسته شدم ازت دیگه از تو این همه غرور

 

اصرار نکن نمیمونم جونی نمونده تو تنم

بسه از این که هر دفعه میای میری و میشکنم

 

اصرار نکن هیچی نگو بسه دیگه در به دری

میرم تا پیدا بکنم از تو یه یار بهتری

 

اصرار نکن فقط بذار برم سراغ زندگیم

واست عجب یاری بودم از روی عشق و سادگیم

 

اصرار نکن نمیمونم منو میخوای واسه هوس

میرم تا پشت من نگن آواره ام و بی همه کس

 

اصرار نکن نمیذارم منو دیگه بازی بدی

جامو سریع پر میکنی تو که به کارت واردی

 

اصرار نکن هرچی بگی عوض نمیشه تصمیمم

محاله یک لحظه دیگه باشیم دوباره پیش هم

 

اصرار نکن حرفی نزن از عشق و خاطراتمون

لیاقتم رو نداری برو جونم تنها بمون

 

اصرار نکن وقت منو نگیر با این چرندیات

مگه میشه یادم بره دونه به دونه بدیات

 

اصرار نکن نمیتونم عشق تو مثل قفسه

هرکاری کردی نوش جون اما حالا میگم بسه


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:23 | |







به جای من یکی میاد

سلام

بنا به درخواست دوستان یه کم میخوام تندتند بیام و شعر بذارم

حواستون باشه....

 

به جای من یکی میاد

 

به جای من یکی میاد غصهء چی رو میخوری؟

روزای بد برای تو نمیمونه همینطوری

 

به جای من یکی میاد پاک میکنه گذشته اتو

میسازه از نو دوباره همون دل شکسته اتو

 

به جای من یکی میاد میشه تموم زندگیت

با اون به آخر میرسه این همه وقت آوارگیت

 

به جای من یکی میاد نترس از اینکه تنهایی

یکی میاد بالاخره با هم میخندید دوتایی

 

به جای من یکی میاد چشمتو روشن میکنه

دل شکستهء تورو اسیر خواستن میکنه

 

به جای من یکی میاد تورو به رویا میبره

تمام دردای تورو ساده به جونش میخره

 

به جای من یکی میاد امیدتو نده به باد

میاد و با صداقتش بهت میگه تورو میخواد

 

به جای من یکی میاد بهت میگه عاشقته

با بوسه هاش میفهمونه میخوادت و لایقته

 

به جای من یکی میاد تورو میگیره تو بغل

سر میذاره رو شونه هات بدون حقه و دغل

 

به جای من یکی میاد منو دیگه میخوای چیکار؟

برو بچسب به زندگیت اصلا منم یادت نیار

 

به جای من یکی میاد میبینی که عاشقشی

میبینی که حالت بده اگه کنارش نباشی

 

به جای من یکی میاد منو فراموش میکنی

پیکتو پر میکنه و به عشق اون نوش میکنی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:23 | |







لبامون

سلام

خواندن این شعر به افراد زیر هجده سال توصیه نمیشود!!!

 

لبامون

 

لبامون تو لب هم تنمون داغه و داغ

صدای نفس نفس پیچیده توی اتاق

دست تو دست همدیگه چه عجیبه حالمون

صدای جیرجیرکاست اون بیرون از توی باغ

 

لبامون تو لب هم مزهء قند و نبات

دست تو رو کمرم دست من لای موهات

توی آغوش توام سفت گرفتی تنمو

الهی فدات بشم که خماره اون چشات

 

لبامون تو لب هم با چشای نیمه باز

لحظهء خواستنه و التماسه و نیاز

پچ پچ یواشکی در گوش همدیگه

بیخودیم از خودمون مثل آدم تو نماز

 

لبامون تو لب هم وقت همراه شدنه

دلمون واسه یه چیز داره له له میزنه

دیگه طاقت نداریم صبرمون سر اومده

وقت ناز کردن تو وقت خواهش منه

 

لبامون تو لب هم عطر تو روی تنم

داره باز گر میگیره با زبونت بدنم

قصهء عشق و هوس داره تکرار میشه باز

دونه دونه باز میشه دکمه های پیرهنم

 

لبامون تو لب هم اتفاقای جدید

چند تا ضربه و تکون چند تا فریاد شدید

همه چی تموم شد و ساکتیم و بی رمق

این گناهمون رو هم کسی جز خدا ندید


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:23 | |







آخر خط

سلام

دوستتون دارم

 

آخر خط

 

آخر خط همینجائه تو و من و سکوت شب

دوراهیه باید بریم یکی به راست یکی به چپ

 

آخر خط همینجائه گریه داریم هردوتامون

چقد داریم زور میزنیم که اشک نیاد از چشامون

 

آخر خط همینجائه وای که چقد تنها میشیم

راس راسی انگار که داریم از همدیگه جدا میشیم

 

آخر خط همینجائه چه سوت و کوریم من و تو

از اون همه روزای خوب الان چه دوریم من و تو

 

آخر خط همینجائه لحظهء آغوش و نگاه

شاهد این وداع تلخ ببین چیه هلال ماه

 

آخر خط همینجائه خوش باشی هرجا که میری

نگو که از دوری من همین روزاست که میمیری

 

آخر خط همینجائه یه بوسه و یه نیم نگاه

من میمونم با خاطره ات تو میمونی با کلی راه

 

آخر خط همینجائه یادت نره دوستت دارم

بعد تو هیچکسی رو من به جای تو نمیارم

 

آخر خط همینجائه دلم میخواد نگات کنم

نوازش آخرمو از سرت و موهات کنم

 

آخر خط همینجائه لبخندتو میخوام فقط

راستی داری میری بشور عشق منو از حافظه ات

 

آخر خط همینجائه دستمو ول کن و برو

دوست ندارم نگاه کنم اشک رو صورت تورو

 

آخر خط همینجائه خدا نگهدار عزیزم

پشت سرت بجای آب اشک چشامو میریزم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:23 | |







تلافی

سلام

خیلی مخلصم

 

تلافی

 

به تلافی فریبت عشق واقعا عجیبت

میرم و از رفتن من اشک شب میشه نصیبت

 

به تلافی تمام شبهایی که تنها موندم

میرم و عشقتو ای یار از توی دلم پروندم

 

به تلافی بدیهات همهء سیاهدلیهات

من میرم واسه همیشه از تموم روز و شبهات

 

به تلافی تمام التماسام و تمنام

من میرم تا نوبتت شه که بیوفتی جلوی پام

 

به تلافی نبودت قلب از سنگ حسودت

میرم و شکسته میشه روح و قلبت و وجودت

 

به تلافی تمام منتظر موندنای من

میرم و خاطره هامون منو یاد تو میارن

 

به تلافی دروغات اون همه وعده و قولات

میرم و یه عالمه غم واست از من میشه سوغات

 

به تلافی تمام گریه هام برای چشمات

میرم و برام مهم نیست نگاه غرق تمنات

 

به تلافی غرورت دستای همیشه دورت

میرم و دیگه نمیشم تو شبات سنگ صبورت

 

به تلافی تمام خنده هات بر من ساده

من میرم چونکه میدونم واسه من رقیب زیاده

 

به تلافی خیانت اون همه کینه و نفرت

میرم و باقی عمرت میگذره با آه و حسرت

 

به تلافی تمام گریه هایی که میکردم

میرم و بدون که هیچوقت عزیزم برنمیگردم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:23 | |







تبریک میگم

سلام

خیلی سخته

امیدوارم سر هیشکی نیاد....

 

تبریک میگم

 

تبریک میگم بابت این لباسی که تو تنته

وقت شروع تازهء زندگی روشنته

عروسیته امشب و من مثل دیوونه ها شدم

از اینکه رسما عزیزم از پیش من رفتنته

 

تبریک میگم از راه دور دارم برات دست میزنم

یه جایی توی کوچه تون وایسادم و جون میکنم

میبینمت که شادی و میخندی از ته دلت

اشک منم یواش یواش میچکه روی پیرهنم

 

تبریک میگم عروس خانوم دومادتم بهت میاد

منو تو این شب بزرگ بعیده که یادت بیاد

دست تورو گرفته و شادی از اینکه مال توست

معلومه که دوسش داری عاشقشی خیلی زیاد

 

تبریک میگم توی دلم بهت که مثل ماه شدی

با تاجی که رو سرته عین یه پادشاه شدی

میخوام حلال کنی منو اگر که بد بودم واست

ببخش اگه یه وقت با من مرتکب گناه شدی

 

تبریک میگم بهت ولی نمیشنوی تبریکمو

از دور برات پرت میکنم دسته گل کوچیکمو

سوار ماشین شدی و داری میری به سمت نور

منم میرم تموم کنم زندگی تاریکمو

 

تبریک میگم عزیزکم چه قد زیاده مهمونات

نقل و گل پرپره که از هرجا میپاشن برات

پشت یه دیوار یه کسی وایساده با چشمای خیس

همونکه هیچوقت نمیخواست اشکی بیاد از تو چشات


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:23 | |







دویدم و دویدم

سلام

ممنون بخاطر محبتاتون

 

دویدم و دویدم

 

دویدم و دویدم به اون چشات رسیدم

جز یه نگاه عاشق هیچی دیگه ندیدم

چه ساده بودم اما چشات پر از دروغ بود

واست میمردم اما سرت خیلی شلوغ بود

 

دویدم و دویدم به خنده هات رسیدم

دنیا رو با خنده هات مثل بهشت میدیدم

خنده های تو اما فقط واسه من نبود

به جز منم چند نفر فدای خنده هات بود

 

دویدم و دویدم به گریه هات رسیدم

مرگمو با قطرهء اشک چشات میدیدم

گریه های تو اما پر از دوز و کلک بود

به جز منم چند نفر واست تو آب نمک بود

 

دویدم و دویدم به عشق تو رسیدم

شدی تمام دنیام جز تو چیزی ندیدم

اما چه دیر فهمیدم که عشق تو سرابه

یواش یواش فهمیدم وضعت خیلی خرابه

 

دویدم و دویدم به بوسه هات رسیدم

مزهء ناب عشقو با بوسه هات چشیدم

قسم میخوردی جز من کسی نبوسیدتت

جای لب صد نفر هنوزم هست رو لبت

 

دویدم و دویدم به وعده هات رسیدم

قول میدادی بمونی وقتی که میرنجیدم

تمام قولای تو دروغ بود و نموندی

یه آدم ساده رو پی خودت دووندی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:23 | |







قانون من

سلام

هرجا هستید شاد باشید

 

قانون من

 

توی قانون من عشق و عاشقی یه بازیه

یه توهم و خیال تو عالم مجازیه

 

توی قانون من عشق دروغ محض آدماست

جملهء بی تو میمیرم عزیزم یه ادعاست

 

توی قانون من عاشقی یه جرمه و گناه

حاصلی نداره جز تنها شدن میون راه

 

توی قانون من عشق و عاشقی یعنی حروم

چون با گریه آخرش هرچی که هست میشه تموم

 

توی قانون من حکم عاشقی جون دادنه

روبروی آدما حتی خدا ایستادنه

 

توی قانون من حرف دل سپردن باطله

بخدای آسمون عاشق شدن بی حاصله

 

توی قانون من عشق یه جزئی از خیانته

توی آغوش یکی دیگه یه جا تو خلوته

 

توی قانون من عاشقی فقط یک هوسه

یه روزی سیر که میشن به همدیگه میگن بسه

 

توی قانون من عاشق یه روزی خسته میشه

میره و نمیمونه رو وعده هاش تا همیشه

 

توی قانون من هرکی که میگه دوستت داره

یه روزی یواشکی میره و تنهات میذاره

 

توی قانون من اون که پیشته یه روز میره

تو چشات زل میزنه بهت میگه ازت سیره

 

توی قانون من هرچی تنها باشی بهتره

راحتی چونکه کسی آبروتو نمیبره


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 16:23 | |







سلام نا مهربانم

 

سلام نا مهربانم

 

سلام نا مهربانم چوب خط روز های بی تو بودن که پر شد، نامه ای برایت نوشتم، نامه ای برای تو و برای این عکس میان قاب و برای این تپش کهنه در سینه نامه ام را میسپارم به دست باد .ببرد آنسوی تمام این دیوار ها ،این جاده ها ،این روز ها ...اصلاً ببرد ،آن سوی تمام نمیدانم هایی که دستانم را از دستانت جدا کرد...

باد می داند،خوب می داند،یادت نیست مگر؟ خودش بود که آن روز لحظه ای قبل از غروب, گره روسریم را از هم باز کرد وموهایم را به دست آشفته باد سپرد.
حالا که گفتم یادم آمد،باید روی پاکت بنویسم :''برسد به دست نامهربانی که موهایم را با باد شانه میزد.'' آخرآدرس خانه ات را که نمیدانم

روزی در پی جاده خاکی راهی بودم که تلاقی نگاهت راه بر پاهای برهنه ام بست. اصلا مینویسم: ''برسد به دست همان نگاه''...همان نگاهی که آیینه امیدم بود و نوید فردا هایی روشن، فردا یی که تلاقی آرزو هایمان بود،و کور سوی فانوسی در مسیر این راه تاریک فردا ... فردا... فردایی که هنوز در راه است!

امّا نه،این دو خط نامه که جای این حرف ها نیست، همین لبخند پشت قاب عکس هم با من قهر میکند،اگر دوباره قصه دلتنگی از نو تازه کنم

بگذار اصلاً از میهمانیم بگویم: جای تو خالی ،چند وقت پیش بود که تکرار این روز های بی خاطره را جشن گرفتم؛ مهمانی که نبود, من بودم و قاب عکس تو... سفره ای چیدم در خور مهمان.شمع بود و گل سرخ بود و دو خط دست نوشته

شرمنده مهمانم،که شادی سر سفره ام کم آمد. برکت خدا به سر سفره تو! این گناه دوستی من بود که قهر خدا در پی داشت و قحطی نعمت. چه بگویم؟ شاد باد روزگار تو،که همین خشکیده لبخند گوشه لبانت، سهم سفره خالی ماست از این سال های بی برکت...

ودیشب بود آن شب که چوب خط روز های بی تو بودن به سر آمد ونامه ای برایت نوشتم.

"که میسپارمش به دست باد"


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 13:55 | |







ای کاش می دانستی

ای کاش می دانستی چقدر سخت است. چقدر دشوار است،

هر شب بی آنکه تو در

 کنارم باشی با یادت بنشینم و ترا زمزمه کنم و برایت بنویسم.

ای کاش بودی تا ببینی. چقدر در التهابم. نیستی در کنارم تا

حرفهای دلم را رو در رو برایت بازگو کنم و من بایست هر شب، خسته از

 گذشت روز، خمیده از خستگی ها،

بی تاب از خمودگی ها و رنجور از بی تابی ها و رنجیده از غریبه ها

 بنشینم و برایت سخنان شیرین بنویسم.

هیچ کس نیست که بداند در دلم چه می گذرد.

اگر می بینی می نویسم و می نویسم

 و به نوشتن ادامه می دهم از آن روست که می دانم تو می خوانی.

 می دانم تو هستی و تو می بینی و می شنوی. می دانم که تو

 در کنار منی. شاید نه در فاصله ای نزدیک اما لاقل آنقدر که ... .

 اصلا مهم نیست. کافی لبخندی از تو و یا حتی گوشه

 چشمی را در ذهن مرور کنم. می توانم ساعتها بنویسم و برای

 همین است که  می گویم اینها همه از سر عاشقی است.نترس.

 هنوز دیوانه نشده ام. اما فرصت دارم. برای دیوانگی. برای فرزانگی.

 برای جاودانگی. و من به حضور نزدیکم. و به دیدار. و به کنار.

 در کنارم باش. حتی اگر از من دوری. عزیز دل!

دلم طاقت نشستن ندارد وقتی به چشمهایم می نگری

چشمهایم تحمل نگریستن ندارد وقتی مرا می نوازی

روحم پر می کشد وقتی با من سخن می گویی

زبانم هم که بند می آید

تو بگو چه کنم با این همه التهاب که همه از دوست داشتن توست

غزل هایم را فراموش می کنم

از سهراب یا نیما، فروغ یا شهریار چیزی به یاد نمی آورم

فقط باید زمزمه کنم زیر لب به گونه ای که تو نیز بشنوی

کسی درون من است که از دریچه چشمم به کوچه می نگرد

کسی درون من است

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 13:45 | |







در حسرت سرد

دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که مرا نمیخواهی

حسرت شده برایم آن لحظه که بگویی مرا میخواهی...

همه میدانند ،دلم تنها تو را میخواهد ،

اما چه افسوس که عشق نغمه غمگینی برایم میخواند

در حسرت تو ماندن مثل لحظه ی بی بال و پر پریدن است ،

در حسرت تو ماندن ، مثل لحظه ی در کویر خشک دویدن است ،  

مثل بی هوا نفس کشیدن است...

عاشقت هستم عزیزم ، کجایی که بی تو دارم شب و روز اشک میریزم...

عاشق هستم و تنها ، هیچکس نمیفهمد حال مرا ...

دوستت دارم ای تو که نمیدانی قلبم دیوانه ی تو است، تمام وجودم پر از تمنای تو است...

همیشه در رویاهای خودم به سر میبرم ، چقدر دلخوشی به قلبم بدهم؟؟؟ ،

تا کی به خیال آمدنت از آن دوردست ها به سوی سایه ی خیالی ات بدوم؟

نه انگار نمیشود همچنان تنها به خیال داشتنت زندگی کرد ، یخ زده ام دیگر در این اتاق سرد...

هر چه خورشید میتابد آب نمیکند این تن یخ زده را ...

دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که حتی برایت آشنا نیستم...

غریبه ای از خاک تنهایی که عاشق تو است ، مدتهاست تنها و گرفتار تواست...

همیشه شب را به عشق بودنت سر میکنم ،

 

فردا که می آید روز را از نو با حسرتی سرد شب میکنم... 

 



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:14 | |



صفحه قبل 1 ... 24 25 26 27 28 ... 57 صفحه بعد