نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





"باران"

  آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم...

خود به خود هوس باران را می کنم.

آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود،

هوس یک کوچه تنها را می کنم

آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران

بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم

قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…

خیس تر از آسمان و درختان

آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ،

دلم نمی خواهد باران قطع شود.

دلم می خواهد همچو آسمان که بغضش را خالی می کند ، خالی شوم ...

از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی

تنها صدای قطره های باران را می شنوم ، اشک می ریزم ،

و آرزوی یارم را می کنم.

دلم می خواهد آسمان با اشکهایش سیل به پا کند

لحظه ای آرام آرام می شوم

و دیگر تنهایی را احساس نمی کنم ، چون باران در کنارم است.

باران مرا آرام می کند ، 

 مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها می کند و به آرزوهایم نزدیک می کند

آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ،

دلم می خواست همچو آسمان

که صدای رعدش پنجره های خاموش را می لرزاند فریاد بزنم

فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود.

صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس

و دلی عاشق در زیر باران قدم می زند

تنهایی در کوچه های سرد و خالی…

کجایی ای یار من ؟

کجایی که جایت در کنارم خالی است.

در این شب بارانی تو را می خواهم

به خدا جایت خالی خالی است.

کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد

تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ،

تو که نیستی قصه ای غمگین را در این شب بارانی خواهم داشت.

قصه  زن تنها در یک  شب بارانی ...

شبی که احساس می کنم بیشتر از همیشه عاشقم.

آری آن شب آموختم که "باران"

بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم است.               

                                                                                                



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 15:10 | |







...رفته ای

 

حالا كه رفتهــ ای،


ساعتهــــا به این می اندیشم


كه چرا زنــــده ام هنـــوز؟


مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم؟


خدا یادش رفته استــــــ مرا بكشــــد،


یا تــــــو قرار استــــــ برگردی؟!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:57 | |







خسته ام از حال پریشونم.. ای خدا کاری بکن!!!!

کاش میدانستم

چه کسی این سرنوشت را برایم بافت

آنوقت به او میگفتم

یقه را آنقدر تنگ بافته ای

که بغض هایم را نمیتوانم

فرو بدهم

عمر گل لاله

حرف دلم : دلم به هوای تو بی هوا سر به بیابان گذاشته.....!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:27 | |







دوستت دارم تا ابد....

 

 


به خدا خیلی سخته جلو دیگران بخندی و وانمود کنی که هیچ اتفاقی برات نیفتاده و تو همون آدم سابقی... سختترش اینه که بعضیا بیان و بگن توکه دم از دوست داشتن میزدی چقدر راحت باهمه چی کنار اومدی و تو فقط در جوابشون یه خنده تلخ تحویلشون بدی،آخه مگه میشه با نبودت کنار بیام؟ نه بخدا قسم نمیتونم... عشقی واقعی رو باتو درک کردم... نمیتونم!!!.... بخدا خیلی سخته که کسی که همه وجودته یه دفه ازت جدا بشه و همه هستیتو با خودش ببره و تو بی اراده مثه دیوونه ها بخندی! ولی همین که میای خونه و تنها میشی تو خلوته خودت بشینی آهنگ گوش کنی و با صدای بلند هق هق گریه کنی که چرا هیچکس نمیتونه بغضتو بفهمه اونقدر اشک بریزی که چشمات سنگین شه و همه جارو سیاه ببینی... چرا کسی نمیدونه وقتی زیاد میخندی یعنی خیلی خیلی درد داری... خدایا کمکم کن.. بهم صبر بده جلو دیگران مثه کوه باشم و تو تنهاییام بشکنم! خدایا امروز خیلی فکر کردم... میخوام بمونم ، بمونم و عشق احسانو تا ابد تو دلم یدک بکشم... خدایا تو مواظبمون باش! خدایا این اشکا بی اختیار تو تنهاییام میریزه نه بخاطره خودم نه... بخاطره کسی که همه وجودمه!!! کسیکه وقتی از چشمش افتادم مرگو جلو چشمم دیدم.. کسیکه هیچوقت منو ندید... بااینکه یه مرده متحرک بیشتر نیستم اما میخوام بمونم و وفادار به عهدم باشم...
 
 

تورو خدا یکی درکم کنه... سختههههههههههههههههههههههههههه

حرف دلم : آخرین خداحافظی ات را بی پاسخ گذاشتم به امید سلامهای دوباره...

*یعنی میشه یه روز این وب حال و هوای دیگه ای به خودش بگیره؟!؟!تو نبودش محاله...


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:24 | |







به هوای " تو "...

نمیدانم کجای بازی ما اشتباه بود

 که " تو " دیگر

همبازی من نیستی..

 ومن هنوز گرگم

به هوای " تو "...


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:19 | |







فراموش کردنت...

فراموش کردنت برایم مثل

    آب خوردن بود

از همان آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:16 | |







بی معرفت...

 

 

 

 

 

 

بعد مدت ها دیدمش!!!

دستامو گرفت...وگفت:چقد دستات تغییر کردن....

خودمو کنترل کردم و فقط لبخندی زدم...تو دلم گریه کردم و گفتم...

بی معرفت!دستای من تغییر نکردن...

دستات به دستای اون عادت کرده...!!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:14 | |







دلم خودتومیخواد....




خیالت همیشه هست...

اما امروز دلم خودت را میخواست

نه خیالت را.....!



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:14 | |







دلم میخواهد...

 

 

دلم ميخواهد شب باشد، من باشم و تو ...
به خيالم تو خواب باشي ...
نگاهت كنم، آرام ببوسمت...
نوازشت كنم...
و آرام بگويم دوستت دارم ...
و تمام حرفهاي دلم را كه وقتي نگاهم ميكني نميتوانم بگويم عاشقانه نجوا كنم...
و تو در سكوت بشنوي و از عشقم سر كيف شوي ، اما ...
چشمانت را باز نكني و به خيالم خواب باشي... !
من هم به خيالت ندانستم كه بيداري ... !

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:7 | |







بـــــــــــدون تــــــــو هرگــــــــــز!

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!

این عشق تو سرپناه آخر من است ، و این دوست داشتنت ،

تنها امید بودن من است…

بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام :

 

آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی!

بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست…

چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته و دلی پر از امید!

وقتی غروب می شود و تو نمی آیی

دلم پر از خون می شود و چشمهایم پر از اشک…

باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم ، دلم میخواهد آن لحظه

همچو خورشید در آسمان قلبم طلوع کنی …

ای وای از فردا… و وای از آن روزی که آسمان ابری و دلگرفته باشد …

آن زمان خورشیدی در آسمان نیست ، و باز باید به انتظارت نشست …

نشست و گریست با همان دل پر از خون ، با آن پاهای خسته و قلبی شکسته...

این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز!

 

 

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:11 | |







عشق من

امدی وقتی که دی تنهای.تنها مانده بود..یک نفر در حسرتت در کوچه ها جا مانده بود..امدی وقتی که دیگر نه صفا بود  و نه عشق ..رد بای عشق بر روی دل ما مانده بود..سوختم در انتظارت اب گشتم در خودم ..دیر برگشتی بگو دل در کجا جا مانده بود برکه ای در خویش مدفونم مرا در یاب عشق



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 14:56 | |







زود رفتی

امروز اولین روزی بود که تو رفتی

فردا دومین روز

پس فردا سومین روز

روزها رفتن تو را می شمارند

و من

 در حسرت یک بار دیدار دوباره

اشک حسرت می چینم

اه

 چه زود دیر شد

مثل لبخندی که زود محو شد

چه زود از یادم رفتی

مثل خاطره ای شیرین

که زود فراموش شد

اشکاهایم به سوی تو جاریست

ولی تو رفته ای

چون قاصدکی

چون شاپرکی



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 14:44 | |







این همه عاشق داری، چطور حسودی نکنم ؟!

 

وقتی باد آروم آروم موتو نوازش می کنه

 

طبیعت وجودتو انقدر ستایش می کنه

 

وقتی که یواشکی خواب به سراغ تو میاد

برای داشتن چشمای تو خواهش می کنه  

 

این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟

 

این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟ 

 

 وقتی شب فقط میاد برای خوابیدن تو

 

خورشید از خواب پا می شه تنها واسه دیدن تو

 

وقتی که چشمه حریصه برای لمس تن تو

یا که پیچک آرزوشه بشه پیراهن تو 

 

این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟

 

این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟ 

 

 وقتی هر پرنده به عشق تو پرواز می کنه

 

عشق تو حتی طبیعتو هوس باز می کنه

 

وقتی تو قلب خدا این همه جا هست واسه تو

چرخ گردون واسه تو گردشو آغاز می کنه



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 14:41 | |







از کجا شروع کنم

نمی دانم از کجا شروع کنم ،اول این دفتر زندگی کجاست تا با الفبای عشق ان را تزئین کنم؟اما دیگر نیازی به تزئین دفترم ندارم چرا که دفترم را برای شهریار دلم فرستادم،کسی که همه وجود من است، کسی که برایش شب ها اسمان را از ستاره تزئین می کنم تا با خیالی راحت به خواب شیرینش فرو رود .زندگی من از آن اوست چرا که به من طعم زندگی را چشید

(خداوندا تو را شکر می گوییم به خاطر اینکه یاری به من دادی تا زندگی را حس کنم  تو را شکر می گوییم به خاطر اینکه کسی را به من هدیه کردی که دریا وسعت چشمان او را ندارد )

نمی دانم چگونه به او بگویم که چقدر دوستش دارم ؟؟؟؟

حتما انتظار دارید از حروفی بی ارزش استفاده کنم که فقط و فقط در تعقیب هم دیگر می ایند؟

عشقی که بین ما وجود دارد عشقی جاودان می باشد که این جهان و این کره ی خاکی قدرت درک او را ندارند (بر خود می بالم که خداوند بین من و او عشقی این چنین قرار داده )اما به اجبار و امتحان اکنون در این کره زندگی می کنیم و باید قانون های این جهان را استفاده کنیم.شب و روز به دنبال جمله ای میگشتم تا ببینم والاترین جمله برای اثبات عشق کدام است که جمله ای جز این نیافتم که

دوستت دارم

که به راستی صادق است و بی الایش و در عین سادگی وسعتی دارد که باید ان را درک کرد پس

ای بهترین من دوستت دارم

ای یار زندگی من دوستت دارم



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 14:34 | |







دوستت دارم

دوستت دارم

یعنی اگر لحظه‌ای دلتنگ شدی

و آن درد همیشگی‌ به سراغت آمد،

اگر غم همنشین دلت شد

وقتی‌ حتی برای لحظه ای

حس میکنی‌ تنهایی‌

و بهانه ای برای ماندن نداری

و در قلبت چیزی سنگینی‌ می‌کند

و جایی‌ برای رفتن نداری،

پناهگاهت خواهم بود....

در لحظه ی غمگین تنهاییت،

در آن کوچک لحظه ای

که انگار دنیا

تو را نمیشناسد،

با تو خواهم بود….

وقتی‌ قلبت میشکند

و اشک‌هایت جاری میشود

با تو خواهم نشست

و خواهم گریست

و خواهم ماند

و خواهم پیوست

و یکی‌ خواهم شد

و تقسیم خواهم کرد….

وقتی‌ دنیا بر تو سخت می‌گیرد

و با تو نامهربانی می‌کند

وقتی‌ به انتها میرسی

‌و نا امیدی از آغاز دوباره،

من هستم،

خواهم بود،

و دوستت خواهم داشت.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 14:29 | |







يك بار خواب ديدن تو...

 

يك بار خواب ديدن تو...

به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو...

نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست...

قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست...

تاب و توانش بيش از اينهاست.

دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 14:25 | |







آهای روزگار...


 

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:41 | |







تو راست می گویی

آری تو راست می گویی آسمان مال من است

پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین، مال من است


اما سهراب تو قضاوت کن


بر دل سنگ زمین جای من است!!!


وقتــــے نـــــ ﮧ בستــــــے براےگرفتـטּ استَ

نــــ ﮧ آغوشـــــے برای گریــــ ﮧ

نــــ ﮧ شانــــ ﮧای براے تکیــــ ﮧ

انــتــظــــار نـבاشتــــ ﮧ باشَ خنـבه*ام واقعـــــے باشـב

ایــטּ روز*ها فقط زنـבه*ام تـــا בیگراטּ زنـבگـــــے کننـב !!

نوشته هایم را می خوانیـــــــ... و می گوییـــــــــ: چه زیبا! راستیـــــــــــ... دردهای آدمــــــ ها زیباییـــــــ دارد...؟!؟!؟!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:37 | |







دلتنگی


اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمی‌کنی
حالا که عاشقت شدم تو اعتنا نمی‌کنی

دلتنگ‌تر میشم ولی نشنیده می‌گیری من‌و
هنوز همه حال تو رو از من فقط می‌پرسن‌و

با این که با من نیستی دیوونه میشم از غمت
اصلاً نمی‌خوام بشنوم که اشتبا گرفتمت

داشتن تو کوتاه بود .. اما همونم کم نبود
گذشته بودم از همه .. هیچ کس به غیر تو نبود

حقیقت‌و میدونی و ازم دفاع نمی‌کنی
کنار تو می‌میرم و تو اعتنا نمی‌کنی

مردم تو رو از چشم من امشب تماشا می‌کنن
فردا غریبه‌ها من‌و پیش تو پیدا می‌کنن

کاش اتفاقی رد بشی از کوچه‌های دلخوری
به روم نیارم که چقدر می‌خوام که از پیشم نری

هر بار با شنیدن صدای تو آروم شدم
حتی واسه‌ی رفتنت پیش همه محکوم شدم

نگاه محمدرضا هدایتی قلب دلتنگی تنهایی

امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهای بی تو بودن

هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده …

تنهای تنها میون این همه آدم سخته...




[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:37 | |







گل سرخ ...

ذهن ما باغچه است

گل در آن باید کاشت

و نکاری گل من

علف هرز در آن می روید

زحمت کاشتن یک گل سرخ

کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است

گل بکاریم بیا

تا مجال علف هرز فراهم نشود

بی گل آرائی ذهن

نازنین

      نازنین

هرگز

      آدم

          آدم نشود.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 5:35 | |



صفحه قبل 1 ... 23 24 25 26 27 ... 57 صفحه بعد