نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





شاعر فقط همیشه می میرد.

حالا که دست به سرم کردی

غزل غزل از دامانم فرو ریخت

ودراین برهوت گم شد

واژه هایی را که تمام به نام تو خطبه خوانده بودم.

باید عینک های ته استکانی پدر بزرگ را بردارم

میدانم

این روزها

هنوز ها

باید دنبال تو بگردم

تو آن ستاره ی دنباله داری که چهل سال یکبار

به اشتباه از اینجا گذر می کند

وقتی که آمدی

آفتاب گردان ها ساعت شان را با چشمان تو تنظیم کردند

وحالا جاده ها به تو ختم می شوند

ومن هنوزبا کفشدوزک ها به بهبود زمین فکر می کنم

راستی
اینجا

هنوز حال ما تعریفی ندارد

شاعر فقط همیشه می میرد. 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 8:23 | |







ثانیه ها از غفلتم گذشتند

شاید دوباره ابری در آسمان به شکل تو پیدا شود

و از نامت شوریدگی بریزد، بارها؛

دیروز

وقتی آیینه ها از انعکاس تو خالی شد

بر پنجره ها خزان بارید

ثانیه ها از غفلتم گذشتند

حالامرگ مرا بانام کوچکم صدا می زند

جاده ها یک به یک خودکشی می کنند

وسفر دور باطلی است

بی تو؛

هنجار ها چقدر کسالت بارند

 وقتی هیچ واژه ای دغدغه ی تورا نداشته باشد

چرا هیچ کس حجم بودنت را حس نمی کند

اینجا یک نفر به نبودنت مبتلاست. 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 8:20 | |







غزل

امروز دوباره من غزل خواهم شد

درشربت چشمان تو حل خواهم شد

از شهد نگاه تو اگرمی نوشم

ممتاز ترین نوع عسل خواهم شد 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 8:14 | |







قلبم شكست

اي آشنا مي بيني قلبم شكست
باقيمانده محبت را ازمن گرفتند
دنياي احساسم خرابي دلگيري شد
خانه ي دل را گرفت گرد باد ماتم
بر قلب پر دردم نفس تازه اي ندميد
و فرياد دلم در سكوت آواره شد
گرمي محبتي نبود و پرنده اي كه پرواز كرد
و تن سردم به جاي قفس
مرهم نبود و از دردها بي حس گشتم
غريبي غمي كه مهمان دلم شد
باز سكوت ،باز درد
و من همان غريبي، كه بودم





[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:13 | |







شعر باران

كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند

بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند

بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را

شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران كه می بارد شما را تر كند

 

شعر عاشقانه, اشعار عاشقانه

ღ آره بارون میومد خوب یادمه،

مث آخرای قصه، که آدم می ره به رویا،

آره بارون میومد خوب یادمه،

زیر لب زمزمه کردم، کی می تونه این دل دیوونه رو از من بگیره؟

اون قَدَر باشه که من این دل و دستش بدم و چیزی نپرسه،

دیگه حرفی نمونه بعد نگاهش،

آره بارون میومد خوب یادمه ...

آره بارون میومد خوب یادمه،

یه غروب بود روی گونه هات،

دو تا قطره که آخرش نگفتی بارونه یا اشك چشمات،

اما فرقی هم نداره، کار از این حرفا گذشته،

دیگه قلبم سر جاش نیست،

آره بارون میومد خوب یادمه،

آره بارون میومد خوب یادمه ...

خیلی سال پیش،

توی خوابم دیده بودم تو رو با گونه ی خیست،

اونجا هم نشد بپرسم بارونه يا اشك چشمات،

اونجا هم نشد بپرسم ...

آره بارون میومد خوب یادمه...

 

شعر عاشقانه, عکس های باران, شعر در مورد باران

ღچشم ها را باید شست ...
جور دیگر باید دید ...
چتر ها را باید بست ...
زیر باران باید رفت ...
فکر، خاطره را ...
زیر باران باید برد ...
با همه مردم شهر ...
زیر باران باید رفت ...
دوست را زیر باران باید دید ...
عشق را زیر باران باید جست ...
هر کجا هستم باشم ...
آسمان مال من است ...
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است ...
هر کجا هستم باشم ...
آسمان مال من است ...
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است

شعر عاشقانه, عکس های باران, شعر در مورد باران

ღ ببار ای باران ...

ببار که چتری بر روی دلم نخواهم گرفت

ببار که شاید اندکی از داغ این دل سوخته بکاهی

ببار که ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت ایمن باشد

ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است

ببار که شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی

ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشین مرا با خود ببر ...

ببار ای باران ...

ببار که از بارش تو من شادم

ببار که عطر تو را می طلبم

ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود

ببار و دل عاشق و تب دار مرا اندکی آرامش ببخش

ببار که دلم دلتنگ اوست

ببار که شاید در صدای دلنشین تو طنین صدای او را بشنوم

ببار ای باران . . . 

شعر عاشقانه, عکس های باران, شعر در مورد باران

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:11 | |







نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او

شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او

نه سلامم سلام، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو

دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو

نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسب‌حال، نه یکی گفت‌وگو

نه به خود آمدم، نه ز خود می‌روم
نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو

همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا «لاشریک... »،  همه جا  «وحده... »

نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو

نشوی تا حزین هله با مِی نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو

به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همه‌اش هوی و های، همه‌اش های و هو

هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم  مال او

هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !

بِبَریدم به دوش، به کوی می‌فروش
که شرابم شراب، که سبویم سبو

عکس های غمگین از لحظه های تنهایی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:0 | |







بگـذار تـا فرو بـروم تــــوی منــجلاب

عـاصی شدم ، بریـده ام از اینهمه عـذاب
از گـریـه هـای هـرشبـه ام روی رختـخواب
ده سال مـی شود کـه بـرایـم غـریبـه ای
ده سال مـی شود کـه خـرابـم...فقـط خـراب
شایـد تـو هـم شبیـه دلـم درد می کشی
شاید تـو هـم همیشـه خـودت را زدی بـه خـواب
از مـن چـه دیـده ای کـه رهـایـم نمی کنـی؟
جـز بیقـراری و غـم و انـدوه و اعتصـاب؟
جــز فکـرهـای منفـی و تصمیـم هـای بـد
جـز قـرصهـای صـورتـی ضـد اضطـراب؟
اصـلا تـو بـهترین بشـری!!مـن بـدم بـدم!
بگـذار تـا فرو بـروم تــــوی منــجلاب
سری جدید عکس های عاشقانه خرداد ماه 91


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:58 | |







خانه ات زيباست

خانه ات زيباست

نقش هايت همه سحرانگيز است

پرده هايت همه از جنس حرير

خانه اما بي عشق ، جاي خنديدن نيست

جاي ماندن هم نيست

بايد از كوچه گذشت

به خيابان پيوست

و  تكاپوي كنان

عشق را  بر لب جوي و گذر عمر و خيابان جوئيد

عشق بي همهمه در بطن تحرك جاريست

*****

تن تماميت زيبايي پيراهن نيست

مهرباني با تن، مثل يك جامه بهم نزديكند

و اگر ميخواهيم روزهامان

همه با شبهامان

طرحي از عاطفه با هم ريزند

گاهگاهي بايد

به سر سفرهء دل بنشينيم

قرص ناني بخوريم

از سر سفرهء عشق

گامهامان بايد

همهء فاصله ها را امروز

كوتاه كنند

و سر انگشت تفاهم هر روز

نقب در نقب دري بگشايد

دري از عشق به باغ گل سرخ

"و بينديشيم بر واژهء "دوستت دارم

 

عکس های غمگین از لحظه های تنهایی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:57 | |







من یک چهار دیواری دارم

من یک چهار دیواری دارم و کاغذ و قلمی.
قلمی که گاه و بی گاه جور مرا می کشد
و حرف های نا گفته ام را بر کاغذ می نویسد.
در آن لحظه، قلمم مثل زبانم الکن نیست،
من من نمی کند، کم نمی آورد و ... می نویسد
شیوا، بی غلط و بدون بروز هر گونه احساسی.
وقتی می نویسم گونه هایم سرخ نمی شوند،
اشک هایم فرو نمی ریزند،عصبانی نمی شوم،صدایم هم نمی لرزد...
و کاغذ چه صبور، نوشته هایم را گوش می دهد!
واکنشی از خشم در او نیست، نگاه عاقل اندر سفیه نمی اندازد،
مرا به خاموشی وا نمی دارد، تنهایم نیز نمی گذارد...
در آخر، من آرام و سبکبال به کاغذ می گویم:
"همه این ها را گفتم که بگویم گفتن بلد نیستم، اما نوشتنم بد نیست..."
آن گاه کاغذ را به آب می سپارم
و آب می داند آن را به چه کسی برساند...
و من دوباره به چهار دیواری ام باز می گردم
در پی قلم و "کاغذ صبوری" دیگر...
من یک چهار دیواری دارم...

سری جدید عکس های عاشقانه خرداد ماه 91


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:55 | |







** دلتنگی**

 

                   یادمه وقتی کنارم نبودی بهت می گفتم ای کاش کنارم بودی

                               بهم میگفتی من کنارتم ولی تو منو نمیبینی

                                 بهم میگفتی دستام توی دستت هست

                                  بهم میگفتی دستات چرا اینقدر سرده؟

                         میگفتی باگرمای دستم سردی دست تو از بین میره

                        اون موقع خوب با این حرفات یادم میرفت که ازم دوری

                                             فکر میکردم واقعا کنارمی

                                                            ولی

                          الان که تو توی اون دنیایی و من روی زمین تنها

                                   واقعا احساس میکنم که ازم دوری

                                     واقعا احساس میکنم که تنهام

                             چون دیگه نیستی که با حرفات ارومم کنی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:53 | |







دستای خسته ام

 می نويسم تو رو با بغض با همين دستای خسته ام
    می نويسم تا بدونی من هنوز ياد تو هستم
    می نويسم از رهايی از نگاه عاشقونه
از اميد عشق و خوبی توی اين دوره زمونه
 می نويسم تو رو با اشک روی بی تابی مهتاب
   يا که با دل شکسته رو گل های زرد آفتاب
   می نويسمت با ترديد روی تنهايی پونه
 می نويسم گل مريم قصه ی عشقو می خونه
   می نويسم از ترانه توی اين سکوت مهتاب
  از دوتا چشمای خسته ام که واسه توشده بی تاب
   می نويسمت با احساس روی تک درخت خونه
   شايد اون دستای سردت قدر عشقمو بدونه
   می نويسم از نگاهت که برام ترانه سازه !
 از غم ستاره ای که پاک و ساده دل می بازه
 می نويسم از جدايی از يه قلب پاک و عاشق
  می نويسم پيش قلبت عشق من نبوده لايق
   فقط از تو می نويسم ای تو آخرين بهونه
  ای که اين قلب شکسته ام شده از تو يه نشونه
   بی تو از تو می نويسم ای اميد آخرينم
 نمی خوام بدون چشمات ديگه فردا روببينم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:41 | |







داغونم گلم

من خيلى داغونم گلم ، تو ديگه داغونم نکن
من خيلى از تو بدترم ، تکيه به شونه هام نکن
برو که وقتشه برى ، برو که خيلى دلخورم
برو برو حتى تو رو دست خدا نمي سپارم
با بى خيالى منو نسوزون
حالا که مي رى نشو پشيمون
مگه نگفتى دوستم ندارى
چرا نمي رى تنهام بذارى

دلم با جمله هات آروم نمي شه
برو ديگه ، برو واسه هميشه
اگه مي گى واست فرقى نداره
چرا چشماى تو بارونى مي شه
دلم مي خواست بازم طاقت بيارم
بازم هر چى که شد به روت نيارم
ولى حالا که حرف رفتن افتاد
برو ديگه باهات کارى ندارم
برو که وقتشه برى ، برو که خيلى دلخورم
برو برو حتى تو رو دست خدا نمي سپارم
با بى خيالى منو نسوزون
حالا که مي رى نشو پشيمون
مگه نگفتى دوستم ندارى
چرا نمي رى تنهام بذارى


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:40 | |







هیچ وقت

 

فرزاد شجاعی:دانلود

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:26 | |







بی تو اصلا

هرگز فراموش نخواهم کرد.....انگار با پایین اومدن دمای هوا ، حال و هوای منم گرفته و داره....به زیر صفر می رسه و یخ زده......با خودت بردی همه چیزو ،...!......من باید به کدوم دلخوشی نداشته ام دلمو گرم کنم به زندگی بدون تو....اصلا مگه زندگی بدون تو معنایی داره همه چیمو بردی با خودت......حداقل تو یه نوشته ای از من داری که وقتی سردت شد بتونی بسوزونیشو خودتو باهاش گرم کنی
اما من چی ؟
با یه کتابی که اسمشم آزار دهنده اس :
هرگز فراموشت نخواهم کرد....
تو که ازم خواستی فراموشت کنم چرا این کتابو خریدی هان؟

 



کارت پستال دل نوشته های عاشقانه 2013


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:24 | |







كاش چون پائيز بودم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:21 | |







آخر گشوده شد


آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز
آخر مرا شناختی ای چشم آشنا
چون سايه ديگر از چه گريزان شوم ز تو
من هستم آن عروس خيالات ديرپا
چشم منست اينكه در او خيره مانده ای
ليلی كه بود؟ قصه چشم سياه چيست؟
در فكر اين مباش كه چشمان من چرا
چون چشم های وحشی ليلی سياه نيست
در چشم های ليلی اگر شب شكفته بود
در چشم من شكفته گل آتشين عشق
لغزيده بر شكوفه لب های خاموشم
بس قصه ها ز پيچ و خم دلنشين عشق
در بند نقش های سرابی و غافلی
برگرد ... اين لبان من، اين جام بوسه ها
از دام بوسه راه گريزی اگر كه بود
ما خود نمی شديم چنين رام بوسه ها!



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:18 | |







 

سلام به دوستان گل خودم !

 

بهم گفتن اینقدر ازشعر و مطالب  فلان شاعر و نویسنده استفاده نکن

 

 وخودت مطلب بنویس تا فیض ببریم !

 

منم موندم با این ادبیات کودکانه ای که دارم چی بنویسم و چی بگم ؟

 

صبح شده و هنوز نخوابیدمُ  اومدم اینجا مطلب بنویسم که

 

 شما  مثلا فیض ببرید !

 

چرا میخندین ؟ خودتون اصرار کردید بنویسم !!!

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:14 | |







 

من مُرده ام ..


به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم …


همین !

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:14 | |







 
نترسم که با دیگران خو کنی

تو با من چه کردی که با او کنی
 

[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:14 | |







 

نمی دانم چه می خواهم خدایا

به دنبال چه میگردم شب وروز

چه می جوید نگاه خسته من

چرا افسرده است این قلب پرسوز

زجمع آشنایان می گریزم

به کنجی می خزم آرام وخاموش

به بیمار دل خود میدهم گوش

گریزانم از این مردم که بامن

به ظاهر همدم ویکرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت

بدامانم دوصد پیرایه بستند

ازاین مردم که تا شعرم شنیدند

برویم چون گلی خوشبو شکفتند

ولی آن دم که در خلوت نشستند

مرا دیوانه ای بد نام گفتند

دل من ای دل دیوانه من

که میسوزی ازاین بیگانگی ها

مکن دیگر زدست غیر فریاد

خدارابس کن این دیوانگی ها

 

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:14 | |



صفحه قبل 1 ... 19 20 21 22 23 ... 57 صفحه بعد