دست هایت پل آرزوهای من
آغوشت امن تـرین جای دنیـا
نوازش هایت مرهم کهنه زخـم هایم
چشم هایت ساحل آرامش دل طوفان زده ام
پلک نزن ، بگذار اسارتم را به نظاره بنشینم
واما ...
لب هایت گرمابخش بر دل ســردم
واااای اگر سهم من از زنـدگی تو باشـی
میان آتش مثال ابراهیم خواهـم رفت
|